بندگان فراموش كرده اند بحر چه آمده اندو از بهر چه راهيه اين سفر شده اندسفري كه در شروع با خدا پيمان بستند بر طبق ماموريت و پيمان رفتار كنند اما فراموش كرده اند......
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/چون دنيايي فريبنده ان ها را فريفتو ايزد منان را نديدند.در همه جا و همه كس نفرت ، كينه، حسادت ، و صفت هاي تيره را پرورش دادندو رفتند به راهي غير مستقيمبيگانگي با خود عامل بيماري ها و فساد هاست.وقتي با خود بيگانه شديموقتي با درون خود و با خداي خود بيگانه شديمبا وحدت بيگانه شديمو كثرت و تفرقه اضطراب ها و نگراني ها را به جان خريديم.
اي بندگان خدا !!!!!!!!!!!در ظاهر گوش داريمو مي بينيم و مي گوييمولي براستي حجاب ها و پرده هاي سياه و كلفتي را كه قلب هايمان را پوشانده نمي بينيمبا چشم معرفت نمي بينيمو با زبان قلب خدا را نمي خوانيم.
در پايان سفر زندگيوقتي خدا از ما مي پرسدنمي گويد كه چرا عالم نيستيم؟نمي گويد كه چرا بيش از ظرفيت عمل نكرديم؟
از وقت سوال مي كنداز گذشت و بخشش سوال مي كنداز عمر كه چه كردي؟و تمام نيت ها افكار و اعمالمان را نشان مي دهد و آگاه مي شويم به انچه كه كاشتيم و آبياري كرديم
ان چه كه برداشت كرديم
براستي چه كاشتيم؟؟؟؟
عشق يا نفرت؟
برستي خودت را شناختيم؟؟؟؟؟؟
براستي خدايت را شناختيم
؟؟؟؟
آيا در نعمت هاي خداوند تامل و تفكر كرديم؟؟؟
وعده ما رو سجادهاموندو ركعت نماز عشق براي ظهور هر چه زودتر مولا